اعتراف می کنم من بزرگترین مشکل کودکیم این بود که
نکنه یه وقت یادم بره نفس بکشم خفه شم بمیرم
.
.
.
اعتراف میکنم من از اول تو درسهای حفظی مشکل داشتم ولی….
عوضش تو درسهای محاسباتی کلا تعطیل بودم!!!
.
.
.
اعتراف میکنم از بس تو افق ترافیکه وبلیط هاش گرون شده من دیگه افق نمیرم!!!
شخصا یه کیسه ی کوچیک خاک رس تهیه کردم با خودم همه جا می برمش…
هر موقع سوتی دادم یه مشت خاک میریزم تو هوا بعد تو گرد و خاک محو میشم ^_^
.
.
.
اعتراف می کنم سال اول دانشگاه شدیدا به یکی از دخترها علاقه مند شده بودم و روم نمیشد بهش بگم ،همیشه آرزو می کردم بهش ماشین بزنه دم دانشگاه و من ببرمش بیمارستان و نجاتش بدم بلکه عاشقم شه!!
.
.
.
اعتراف میکنم بچه بودم فکر میکردم من و خواهر برادرم مثل میوه از درخت آویزون بودیم یه روز پدر مادرمون اومدن ما رو چیدن گذاشتن سبد آوردن خونه..
.
.
.
اعتراف میکنم
تو یه مهمونی به یه بچه گفتم : خاله جون چند سالته ؟
گفت : هرچقدرم کوچیک باشم از لحاظ عقلی از تو بزرگترم !
تو حالا میخوای با این سوالت بگی من کوچیکتر از توام ؟!
در ضمن خاله هم عمته !
هیچی دیگه با خاک یکسان شدم
.
.
.
اعتراف میکنم من منتظرم تا یکی خمیازه بکشه تا منم زودی دستمو تا ارنج تو حلقش کنم تا خمیازش بهش زهر شه…. :-))
بله همچین ادم خبیثیم من
.
.
.
اعتراف می کنم ۱۵ سالم که بود خیلی از سرم زدن خوشم میامدبرای همین هفته ای یک بار یک لیوان اب لیمو ترش می خوردم تا فشارم بره روی هشت تابرم دکتر بهم سرم بزنن
نه .یک وقت فکر نکنید از تیمارستان فرار کردم
.
.
.
اعتراف می کنم من وقتی چهار سالم بود؛
از جلو دبیرستان دخترانه که رد میشدم دخترا برام غش میکردن!
البته الانم اگه رد میشم غش میکننآ، ولی از خنده!!
.
.
.
اعتراف می کنم یه روز دوستای بابام با پسراشون اومده بودند خونمون. همه داشتن پرتقال پوست میکندند که من وارد شدم. برخلاف انتظارات شما هیشکی دستشو نبرید…………
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
مطالب طنز،
،
:: برچسبها:
اعتراف میکنم اعتراف میکنم تازه اعتراف میکنم توپ اعتراف میکنم جدید اعتراف میکنم خفن اعتراف میکنم خنده دار اعتراف میکنم سری جدید اعتراف میکنم سری خنده دار اعتراف میکنم ضد دختر اعتراف میکنم ضد پسر اعتراف میکنم مشتی اعتراف میکنم ک اعتراف میکنم ک - سری 1 اعتراف میکنم کرکر خنده,